داستان کوتاه و آموزنده بزرگترین افتخار
سارا وارد مجتمع پزشکی شد. با دیدن یک کوه آدم که جلوی آسانسور صف کشیده بودند ترجیح داد از
پله ها برود.درحالی که بالا می رفت پله ها را هم می شمرد، عادتش بود وقتی
پله زیاد بود اینکار را می کرد تا خستگی و زیاد راه را احساس نکند.
درد شدید دندانش که نسبت به صبح کاهش یافته بود باز اوج گرفت....
پسره : ﺑﺮﻭ ﺩﻳﮕﻪ ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻣﺖ ﺩﻳﮕﻪ ﺗﻤﻮﻣﻪ
ﺩﺧﺘﺮ : ﻋﺸﻘﻢ ﻣﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺑﺨﺪﺍ ﻣﻴﻤﻴﺮﻡ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﻴﻔﻬﻤﻲ
روی تخت چوبی کنار درخت گردوی پیر دراز کشیده بودم و توپ بسکتبالم زیر سرم بود.
آرام و شاد بودم و از آن صدای لعنتی خبری نبود. همیشه بسکتبال آرام و شادم می کرد، مورفینم بود....
(دیشب در عراق ده کشته و سه زخمی حاصل
فعالیت های تروریستی بود)سرم را کمی برمی گردانم
روزی کشاورزی متوجّه شد ساعتش را در انبار علوفه گم کرده است.
ساعتی معمولی امّا با خاطره ای از گذشته و ارزشی عاطفی بود.
بعد از آن که در میان علوفه بسیار جستجو کرد و آن را نیافت از گروهی کودکان که در بیرون انبار مشغول بازی بودند مدد خواست و وعده داد که هر کسی آن را پیدا کند جایزه ای دریافت نماید.
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مؤدبانه گفت :
ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟.....
یه شب، مرد تاجری که حسابی به پولو ثروت رسیده بود به اتفاق همسر
و پسرهاش برای شب نشینی اومدن خونه پسرخاله ش، آقاتقی.
دیگه داشتم پیر میشدم همه بهم میگفتن كی میخوای زن بگیری داری به 30 سال میرسی بابا
دست به كار شو ولی من كه دردم بی پولی بود جرات ازدواج كردن رو نداشتم مونده بودم معطل كه چیكار كنم
مسابقه فوتبال بین بچه های مدرسه شروع شد. ما امیررضا رو بخاطر نقص عضوش،
استفاده از عکس و انتخاب انگشت شخصیت خود را بشناسید.آیا تا به حال بطور
دقیق به انگشتان دستان خود نگاه کرده اید؟ تا به حال فکر کرده اید که به کدامیک علاقه بیشتری
نسبت به بقیه دارید؟ با دقت نگاه کنید، سپس توضیح مربوط به آن را بخوانید.
بگذارید از اول سفر برایتان بگویم سفری که با خواهران دانشجو جهت زیارت مشهد مقدس برگزار شده
بود از میان اتوبوسی که ما با آن ها همسفر بودیم حداکثر چند نفر انگشت شمار با چادر الفت داشتند.
روزی روزگاری در روستایی در هند؛ مردی به روستاییها اعلام کرد که برای خرید هر میمون 20 دلار به آنها پول خواهد داد.
امروز مي خوام يكي از سوتي هاي وحشتناكي رو كه اخيرا” از خودم ساطع كردم براتون بيان كنم!
با تو، همه ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کند
مثبت اندیشی
چندی پیش زنی از خواب بیدارمی شود در آیینه نگاه می کند ومتوجه
می شود که فقط سه تارموروی سرش است.به خود می گوید:فکر کنم
بهتر باشد امروز موهایم را ببافم همین کار را می کند وروز را به خوشی
می گذراند.روز بعد از خواب بیدارمی شود وخودش رادر آیینه نگاه میکند
و می بیند که فقط دو تار مو روی سرش مانده است. به خود می گوید:
امروز فرقم را از وسط باز می کنم. او همین کار را می کند و روز را به
خوشحالی می گذراند. روز بعد بیدار می شو د و خودش را در آیینه ای
می بیند که فقط یک تار مو روی سرش مانده است.به خود می گوید؟
امروز موهایم را از پشت جمع می کنم .او همین کا ر را می کند و روز
را به شادی می گذراند. روز بعد بیدار می شود و خودش را در آیینه نگاه
میکند و می بیند که حتی یک تار مو هم روی سرش باقی نمانده است.
به خود می گوید: امروز مجبور نیستم که مو هایم را درست کنم!
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت !
تعداد صفحات : 2
سلام خدمت همه دوستانی که از این وب دیدن می کنن. دوستان گلم برای حمایت از ما عضو بشین و نظر یادتون نره نظرات شما باعث دلگرمی ما میشه. هر نوع مطلب درخواستی هم که داشتین ما براتون می زاریمش
قلب من...
دموکراتیک ترین دولت دنیاست.
آنقدر که تو را نیز همچون خودم از ته دل دوست میدارد.
ایـــن قلبـــــ ِ لعنتــــی حــرفـــــ ِ حسـابـــــ ســرش نمی شــــود !
تــو نیستــــی و همچنــــان اصـــــرار دارد بتپـــــد . . .
دلم برات تنگ شده
فقط همین...
شنیدی میگن " خــ ـیلــــ ــی دور ، خـ ـیلـــ ــــی نزدیــــکــ ــ ـ " ؟ !
اولــی دسـتـــ امــونــ ه ، دومــی دلامـــ ون . . .
می شود بغلم کنی ؟
می خواهم نفسم ازجای گرم بلند شود