یادم نیست
طلوع اولین گل سرخ بود
یا غروب آخرین نرگس زرد ؟!
که پروانه ها
تو را در من سرودند
یادم نیست
طلوع اولین گل سرخ بود
یا غروب آخرین نرگس زرد ؟!
که پروانه ها
تو را در من سرودند
نمی دانم
درد کدام پرنده هنگام کوچ
در پاییز جا مانده است
که برگ ها
هرچه می ریزند
شانه های درختان
سبک تر نمی شود…
” مـــَـــردها ” در عین پیچــیدگی
در عـــاشقی روش ساده ای دارند !
” تــو را بخواهند برایت می جنگند ”
“تــو را نخواهند با تــو می جــنگند ”
خدایا!!
این بند دل آدم کجاست؟
که گاهی با…
یک اسم
یا حضور یک نفر
و یا با یک لبخند “پاره” میشود
کوچکتر که بودم فک میکردم تنهایی یعنی وقت هایی که هیچکی خونه نیست!
اما در اصل...
دورافتاده ام!
دور از کسی که دوستش دارم
هیچ وقت فاصله ها را نمی بخشم…
خنده هاى تــو آرزو هاى منن
بخند . . .
تا برآورده شوند . . .
دلم میخواهد…
دلم میخواهد نامت را صدا کنم!
یک طور دیگر
جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد!
دلم میخواهد نامت را صداکنم…
یک طور که دلت قرص شود که من هستم!
یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ,تو هم هستی…
به خاطر تو خورشید را قاب می کنم و بر دیوار دلم می زنم
به خاطر تو اقیانوس ها را در فنجانی نقره گون جای می دهم
به خاطر تو کلماتم را به باغ های بهشت پیوند می زنم
برای خواندن این مطلب زیبا به ادامه مطلب بروید
گفته بودی من برات همه چیزم
گفته بودی همه هستیمو به زیر پاهات میریزم
گفته بودی تا ابد باهات میمونم
گفته بودی عزیزم دردت به جونم
به ادامه مطلب بروید
هـــی مـیــخـواســتـم کــه بـگــم ، کــه بـدونی حـالــمو
امــا تــرس و دلــهــره خــط مــی زد خــیــالــمو
شعر بسیار زیبا در ادامه مطلب
وقت اگر داری کلامی با تو درد و دل کنم ،
شاید از این گفتگو آرامشی حاصل کنم ...
زیبا می شنوم
شلوارا کوتاهه، مانتوها چسبونه
دوهزارتا لیلی واسه هر مجنونه
و شاید این دوستــت دارم ها
پشتِ بوق های ممتـد
Remember-me
با من "کنـار" نَیا ؛
بر ما گذشت نیک و بد اما تو روزگار
فکری به حال خویش کن این روزگار نیست!
عماد خراسانی
چشمها را بايد شست
جور ديگر بايد ديد...
مرا با سوز جان بگذار و بگذر
اسیر و ناتوان بگذار و بگذر
دختری از کوچه باغی میگذشت
یک پسر در راه ناگه سبز گشت
در پی اش افتاد و گفتا او سلام
بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام
کجایی که تنهایی و بی کسی
با من آشنا کرده حسه غم و
ببین داغ دوری از آغوش تو...
شب رفتنت آرزو میکنم…!
نشد تا تو هستی من عاشق بشم . نشد قلب ما عشقو باور کنه …
شد خزان گلشن آشنایی بازم آتش به جان زد جدایی
بشنو از نی چون حکایت میکند // از جوانیها شکایت میکند .
در جوانی روزگارم سخت بود // مندرس گویا مرا ماتحت بود !
گرچه بودم با سواد و اهل فن // لیک چونان مرده ای اندر کفن .
هر کجا رفتم مرا کاری نبود // بهر دردم یار و غمخواری نبود .
هر دکانی می گشودم بی نصیب // ورشکسته میشدم من عنقریب .
تا که یک شب شیخ ما "هالو" بگفت // رمز پیروزی به ما ارزان و مفت .
خود به ما آموخت در زیر لحاف // "تا" و "میم" اندر پس آن "لام" و "قاف" !
از تملق خارها گل میشود // بند تنبان بی گمان شل میشود .
از تملق گرگ چون آهو شود // عاشق اشتر یکی یابو شود .
با تملق قلب شیرین شاد کن // رخت دامادی تن فرهاد کن !
گر که بیکاری و هستی زن ذلیل // یا که پایت از قلم گشته علیل .
با تملق در حضور یک وزیر // میتوانی شد به پاکستان سفیر .
چاپلوسی گر کنی هستی مدیر // یا که در یک ماهنامه سر دبیر !
گر چه خر نزد تو افلاطون بود // یا که زیبا نزد تو میمون بود .
با تملق عالم شیمی شوی // یا مدل در "فاشیون تی وی" شوی !
نیک میگویم تو را پایان سخن // با یکی هشدار زیبا و خفن !
گر که در زیر گلویت نیزه هاست // دان نجات تو فقط در بیضه هاست !!
از سروده های شیخ ما ، به جهت ارشاد مریدان
جوابیه جوکر مومن:
شیخ ما دانی که دنیا دست کیست/// نُچ! ندانی در پس آن پرده چیست!
گر تو دانستی که ما را غم نبود/// از برای کرده ات ماتم نبود
می دهد آخر به بادت این زبان /// جان من حبسش نما اندر دهان
آدرسم را در پیامی بس نهان /// میدهم خرمای ما را پست کن!
این آخریش قافیه نداشت اما واجب بود!
قلب من...
دموکراتیک ترین دولت دنیاست.
آنقدر که تو را نیز همچون خودم از ته دل دوست میدارد.
ایـــن قلبـــــ ِ لعنتــــی حــرفـــــ ِ حسـابـــــ ســرش نمی شــــود !
تــو نیستــــی و همچنــــان اصـــــرار دارد بتپـــــد . . .
دلم برات تنگ شده
فقط همین...
شنیدی میگن " خــ ـیلــــ ــی دور ، خـ ـیلـــ ــــی نزدیــــکــ ــ ـ " ؟ !
اولــی دسـتـــ امــونــ ه ، دومــی دلامـــ ون . . .
می شود بغلم کنی ؟
می خواهم نفسم ازجای گرم بلند شود